- از دوستای زهرا؟

+ آره، ورودی 92 مهندسی پزشکی بودن دیگه.

-ف******ک

+هم ورودی بودن

- هعییی، دارم فکر می‌کنم اگه از بچه‌های ما بود چقدر حالمون بد می‌شد.

+ حتی الان هم که نیست حالم بده

- آره. چقد اتفاق تو چند روز!

+ خسته شدم دیگه

- واای! شت! اصلا نمی‌تونم تمرکز کنم

+منم

-اتفاق پشت اتفاق

+حتی وقتی به این فکر می‌کنم که ببین شرایطو، بخون تو باید بری هم حالم بد میشه

+ چرا نمیشه همینجا مثل آدم زندگی کرد؟

- رفاه حنی 0 هم نیست. زیر 0عه. جبر جغرافیایی وجود داره، میبینی

+ اره، رفاه چیه، تو همون چیزای اولیه هم موندیم.

- و اوضاع بعد انتخابات بدتر هم میشه.

+هیچ وقت نمی‌خواستم رفتن انقدر گزینه‌ی اصلیم باشه.

- فکر کنم فقط باید سعی کرد فرار کرد

+ اره شاید. باید رفت! ولی ای کاش همه چیز همینجا بود. وطن جایی برای موندن بود.

- [ایموجی اشک و آه]

+بیا لااقل باهم بریم اونور دنیا که تنها نباشیم.

- اره خوب میشه. ببین. جبر یعنی این. یعنی وقتی بری هم خوشبخت نیستی. بازم یه سری چیزارو از دست میدی.

 

این مکالمه‌ایه که فقط خودمون میدونیم چقد اشک پشتشه. چقدر درد و ناراحتی داره. فقط خودمون می‌دونیم که نمی‌خواستیم ولی نمیشه انگار.نگید تلاش نکردی، میشه داری بهونه میاری! ما همون دونفریم که رفتیم دنبال تولید ماده، بهینه کردن فرآیند، ما دوتا ماشین طراحی کردیم ولی کدومش شد؟ ما هنوزم داریم کارایی می‌کنیم که برای رفتن نیست، برای موندنه اما کدومش قراره جواب بده؟ وقتی حسین می‌گه اگه جواب نده می‌رم من چی بگم آخه؟

ما دوتا همونایی هستیم که فارغ از جو مهاجرت، صادقانه اعتراف کرده بودیم که دلمون نمی‌خواد بریم. ما آدمایی نیستیم که راحت دست کشیده باشیم. هر بار یه ایده‌ی نو و هر بار یه نشدن جدید.

هیچ‌کدوم از آدمایی که رفتن، راحت دست نکشیدن. همشون برای رفتن، تیکه‌ تیکه‌ی خودشونو جا گذاشتن و رفتن. همشون اشک ریختن، حالشون بد شده و هزار بار خواستن که بشه و بمونن. همشونم تا لحظه‌ی آخر امید داشتن که اوضاع بهتر شه که موندن بشه اصلی‌ترین گزینه، درست مثل من.

 

پ.ن: سه سال و هفده روز شده که اینجام!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

asdfghj الگوریتم|سلام کنکوری Business کسب درآمد اینترنتی سلامت آنلاین aag_studio یادداشت های دادو Jessica Kevin شیمی